کتاب پدر، عشق و پسر اثری دیگر از سید مهدی شجاعی است که در آن فرازهایی از زندگی حضرت علیاکبر بن الحسین علیهما السلام به تصویر کشیده میشود. وقایع از زاویهی اول شخص و از زبان اسب آن حضرت «عقاب» روایت میشود و مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابیمرّه مادر گرامی حضرت علیاکبر (ع) است. فصول کتاب با عنوان «مجلس» نامگذاری شده و داستان متشکل از ده است که در هر مجلس، عقاب با زبانی عاطفی و دلنشین، صحنهای از زندگی حضرت علیاکبر(ع) را روایت میکند و مجالس پایانی، به شهادت حضرتش در کربلا اختصاص دارد. گفتنی است که هر برش از زندگی حضرت که در مجالس دهگانه نمایانده میشود، در انتهای هر مجلس به گونهای به واقعهی کربلا مربوط و منتسب میشود و بدین ترتیب، تمام مجالس رنگ عاشورایی خود را حفظ میکند. داستان از چگونگی رسیدن عقاب به حضرت علیاکبر شروع میشود و مجلس دوم تصویری از ولادت آن حضرت ارائه میدهد. مجالس بعدی به ماجراهای پیشنهاد امان از سوی سپاه عمر سعد به حضرت، سقایت ایشان برای اهل خیام قبل از حضرت عباس، صحنههای پوشاندن لباس رزم و راهی کردنشان به میدان توسط امام و … در انتهای کتاب، منابعی که نکات تاریخی از آنها استخراج و در متن داستان پرورانده شده، آمده است. در این کتاب میخوانیم: عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمیکنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطهام. گاهی احساس میکردم که رابطهی حسین با علیاکبر فقط رابطهی یک پدر و پسر نیست؛ رابطهی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است، رابطهی عاشق و معشوق است، رابطهی دو انیس و همدل جداییناپذیر است. احساس میکردم رابطهی علیاکبر با حسین، فقط رابطهی یک پسر با پدر نیست؛ رابطهی مأموم و امام است، رابطهی مردید و مراد است، رابطهی عاشق و معشوق است، رابطهی محبّ و محبوب است و اگر کفر نبود میگفتم رابطهی عابد و معبود است.